|
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : فرگل جون
ما دانه نخورده طعمه دام شدیم ناکرده گنه دیدی چه بدنام شدیم بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم باشد که نباشیم و بدانند که بودیم دل را به کف هرکه نهادیم باز پس اورد کس تاب نگهداری دل دیوانه ندارد ![]()
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : فرگل جون
وحشت از عشق که نه ترسم از فاصله هاست وحشت از غصه که نه ترسم از خاتمه هاست صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست کوله باری پراز هیچ که بر شانه ی ماست گله از دست کسی نیست . . . مقصر دل ماست ![]()
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 18:12 :: نويسنده : فرگل جون
ماهیها چقدراشتباه میکنند، قلاب،شبيه کدام علامت سوال است که ماهيها به آن پاسخ ميدهند؟ زندگي ما پراز قلاب هايي است که وقتي اسير طعمه اش ميشويم تازه ميفهميم ماهيها بي تقصيرند! خشم کينه انزجار غرور لذت ثروت ترس انتقام... ما اسير کدام طعمه خواهيم شد؟ "خداوندا کمک کن از کنار اين قلاب ها بگذرم شايد ديگر فرصتي براي برگشتن به درياي پاك نباشد" ![]()
![]() |